>
ترانه تنهایی
تو به تنهایی می روی و من به عمق تنهایی تو...
نگارش در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط سامیار


 

 

 

 
دنبال وجهی می گردم
که تمثیل تو باشد
زلالی چشم هات
بی پایانی آسمان
مهربانی دست هات
...
 
 
 
نوازش گندمزار
و همین چیزهای بی پایان.
نمی دانستم دلتنگیت
قلبم را مچاله می کند
نمی دانستم وگرنه
از راه دیگری
جلو راهت سبز می شدم
تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری
تا دوباره
در شمایلی دیگر
عاشقت شوم.
گفته بودم دوستت دارم؟
 

 

 

نگارش در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط سامیار

 

 
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, توسط سامیار

  نگاه ها می درخشند...دستها می چکند...قدمها سست است

  همه چی به من می نگرد...

  واژه ها تمام شده اند

   دلتنگی عجیبی است

  همه خسته اند اما نگاه ها می درخشند

   بی شک وجودم می شکند در لابه لای سیاهی و ظلمت

  اشکهایم را در دستهایم پنهان می کنم

 اینها مال من است ...اشکهایم مال من است

   من می گریزم

 من از ادمییت می گریزم

  اری... از انسانیت می گریزم

  ای ستاره ها

  کاش من ستاره بودم

  شکسته ام

 من از ادمییت می گریزم

  من از سیاهی می گریزم

                                                                  ...

نگارش در تاريخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, توسط سامیار


آسمانم ابریست
دلم ...
ترکی دارد ، منتظر تلنگر
چشمه اشکم اما ، خشکیده چون کویر
صدایم در گلو
همسایه بغض
زمزمه می کند ترانه های تنهایی را
به جای آواز دعا می کنم ....
شاید قطره ای باران
دوباره مژه هایم را نمین کند و
خاطرات با تو بودن و
قدم زدن زیر باران
بند زند ترک چینی دلم را ...

صفحه قبل 1 صفحه بعد